چریک تنهای انقلاب
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۳۹۸۲۴
دستگیری اندرزگو برای ساواک بسیار حیاتی بود، او اتهام سنگینی داشت، در کشتن حسنعلی منصور، نخستوزیر کشور، دست داشت و علاوه بر این در دوران فراری بودن بارها به خارج از ایران سفر کردهبود و شبکههایی گسترده ارتباطی با نیروهای فعال داخلی و خارجی داشت. ساواک بعد از این همه سال نتوانست او را زنده دستگیر کند و تازه چند ماه از شهادت او نگذشتهبود که بساط سلطنت از ایران جمع شد و ساواکیها اصلا فرصت نکردند، پیروزی بزرگ خودشان را جشن بگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اندرزگو در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد و از همان دوران کودکی بهدلیل شرایط اقتصادی خانواده به کار مشغول شد. در حین کار تحصیلات علوم دینی را در مسجد هرندی آغاز کرد. همان زمان بود که با تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شد و بهشدت تحت تأثیر شخصیت سیدمجتبی نوابصفوی قرار گرفت. او در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش مهمی ایفا کرد و به همین دلیل ساواک او را شناسایی و دستگیر کرد. این دستگیری نهتنها باعث نشد که او از مبارزه با رژیم دست بکشد، بلکه او را در این مبارزه مصممتر کرد و بعد از رهایی از حبس، به شاخه نظامی فدائیان اسلام پیوست. در آن زمان حسنعلی منصور، نخستوزیر بود و بهدلیل ارائه پیشنهاد ذلتبار کاپیتولاسیون و تبعید حضرت امام(ره) در میان مردم بهشدت منفور بود. فدائیان اسلام تصمیم گرفتند این مهره آمریکایی را از سر راه مردم بردارند. منصور روز اول بهمن ۱۳۴۳ در حین خروج از مجلس، هدف گلولههای اعضای فدائیان اسلام قرار گرفت و بهشدت مجروح شد. گلولههایی را که به سمت وی شلیک شد، محمد بخارایی و سیدعلی اندرزگو شلیک کردند. اندرزگو ابتدا قرار بود فقط نقش عابری را که جلوی ماشینهای اسکورت نخستوزیر به زمین میافتد، بازی کند اما وقتی منصور تیرخورده بر زمین افتاد، اندرزگو هم تیری به سمت او شلیک کرد. منصور چند روز بعد ۶ بهمن درست در روزی که طرفداران شاه، آن را به عنوان سالگرد انقلاب سفید جشن میگرفتند، در بیمارستان پارس جان سپرد و جنازه وی با تشریفات نظامی در کنار مقبرهای که برای رضاشاه درست کردهبودند، دفن شد. بخارایی در جریان عملیات ترور دستگیر شد، ولی اندرزگو از صحنه گریخت و از این لحظه بود که تعقیب و گریز برای دستگیری وی آغاز شد. دادگاه نظامی غیابی او را محاکمه و برایش حکم اعدام صادر کرد. ساواک در جستوجو برای دستگیری او موفق شد محل اختفایش را پیدا کند اما او تیزهوشتر از این بود که به این سادگیها به دام بیفتد. مخفیانه از کشور خارج شد، به عراق رفت و در نجف با امام خمینی(ره) ملاقات کرد. سال ۱۳۴۵ او دست به کار عجیبی زد و در حالیکه میدانست همه دستگاه اطلاعاتی و امنیتی شاه بهدنبال دستگیری وی هستند، با نام مستعار شیخ عباس تهرانی به ایران برگشت و در محله چیذر مستقر شد و به امور دینی مردم رسیدگی میکرد. تعداد افراد بسیار کمی از هویت واقعی او خبر داشتند و او در مراقبت اطلاعاتی و هوشیاری برای فریب ساواک تیزهوشانه عمل میکرد. در همان محله ازدواج کرد و گرچه در ظاهر به زندگی عادی مشغول بود، بهشدت فعالیتهای مبارزاتی خود را دنبال میکرد. از جمله این که برای گروههای مخالف شاه که مشی اسلامی داشتند، اسلحه و پول تهیه میکرد. اندرزگو در این زمان مدام خانهاش را عوض میکرد و مدتی در قم ساکن شد و دوباره در حوزه علمیه مشغول تحصیل شد. از مشهورترین استادان وی در حوزه علمیه میتوان به آیات عظام ناصر مکارم شیرازی و علی مشکینی اشاره کرد تا اینکه ساواک رد او را در این شهر که تحت اشراف اطلاعاتی سنگینی بود، زد.
نامهایی برای یک نفراگر فکر کردهاید اینبار اندرزگو به دام افتاد، اشتباه میکنید، او از قم به مشهد و بعد به زاهدان رفت و با عملیاتی عجیب توانست از مرز خارج شود و به افغانستان برود اما دوباره به ایران برگشت، مدتی در مشهد زندگی کرد و در آنجا نیز تعداد بسیار معدودی از افراد از جمله آیتا.. خامنهای و آیتا.. عباس واعظ طبسی از هویت وی باخبر بودند. او از فرصت اقامت در مشهد بهخوبی استفاده کرد و در دروس مرحوم ادیب نیشابوری استاد بزرگ ادبیات عرب در دوران معاصر شرکت میکرد. این بار هم ساواک نتوانست متوجه شود اندرزگو در ایران است و حتی نتوانستند مانع خروج او از کشور شوند. او از مرز ایران به سلامت گذشت، به عنوان شرکت در حج عمره به عربستان و بعد به سوریه و لبنان رفت. در آن زمان گروههای فلسطینی از جمله سازمان فتح، در آموزش نظامینیروهای مسلمان و ضد اسرائیلی نقش مهمی بازی میکردند. اندرزگو به اردوگاههای آموزش نظامی آنان پیوست و توانست کار با سلاحهای سنگین را بیاموزد. او که استاد فریب دادن ساواک بود در طول مدتی که تحت تعقیب بود، از اسامیمختلف استفاده میکرد و با تغییر مدام چهره، ساواک را گیج کردهبود و نمیدانست باید به دنبال کدام یک از این اسامی بگردد: عبدالکریم سپهرنیا، دکتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سید ابوالقاسم واسعی یا محمدحسین الجوهرچی.
در اندیشه ترور شاهاندرزگو این بار فکر بزرگی را در سر میپروراند. او که یک بار توانستهبود نفر دوم حکومت پهلوی را از صحنه حذف کند، به فکر ترور شخص شاه افتادهبود و برای همین مهمات از سوریه وارد ایران کردهبود اما عمرش به این قد نداد که نقشهاش را عملی کند. ساواک از طریق شنود گسترده تلفنی توانستهبود بفهمد اندرزگو قرار است به دعوت یکی از دوستانش برای افطار به خانه وی در مشهد برود و از قبل برای دستگیری او کمین کردهبود. او دوم شهریور ۵۷ در محاصره مأموران قرار گرفت و در صحنه بر اثر درگیری با نیروهای امنیتی، تیر خورد و به شهادت رسید اما قبل از شهادت موفق شد کاغذهای حاوی اطلاعات را که با خود داشت، بخورد و هیچ ردی از افراد مرتبط با خود به جای نگذارد. به این ترتیب ۱۴سال تعقیب و گریز چریک تنهای انقلاب در روز ۱۹ رمضان و در شب ضربت خوردن جدش مولا علی(ع) با عوامل امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه به پایان رسید. رژیم شاه برای اینکه سرشاخههای اطلاعاتی اندرزگو را فریب بدهد، خبر شهادت وی را مخفی نگه داشت و نخستین کسی که خبر رسمیشهادت او را اعلام کرد، امامخمینی(ره) بود که بعد از ورود به ایران از آیتا... واعظ طبسی خواستند خانواده اندرزگو را نزد آنان بیاورد. در این دیدار امام به خانواده شهید اطلاع دادند «همان شبی که این روحانی مبارز به شهادت رسید، خبر شهادتش را برای من تلگراف کردند و من به شدت از این موضوع ناراحت شدم و غصه خوردم که ما محروم ماندیم از نعمت بزرگی مانند شهید اندرزگو که تجربههای گرانبهایی در مبارزات داشت.» و آنان را به صبر و بردباری همچون حضرت زینب(س) توصیه کردند.
معرفی کتاب و فیلم درباره شهید اندرزگودرباره زندگی سراسر مبارزه شهید اندرزگو، سینمای ایران دستی خالی دارد. تنها فیلمیکه در این باره ساخته شدهاست، تیرباران ساخته علی اصغر شادروان است که سال ۶۵ با بازی مجید مجیدی، جعفر دهقان و محمدعلی احمدی ساخته شده و البته به نظر میرسد حق مطلب را نتوانستهاست، ادا کند. زندگی اندرزگو چنان پر از داستانهای پرکشش است که میتوان از آن آثار جذابی در ژانر تعقیب و گریز ساخت و محدود ماندن به یک فیلم، چندان قابل قبول نیست. مستند «گزارش شنبه» هم یک مستند پرتره درباره اندرزگوست که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی آن را تهیه کردهاست. محمدعلی قاسمی، نویسنده و کارگردان آن است و فیلم مستند خوبی هم هست. اما اگر اهل کتاب خواندن هستید، دستتان برای مطالعه آثار خوب باز است. به چند کتاب در این باره اشاره میکنیم:«سفر بر مدار مهتاب»، خاطرات کبری سیلسهپور، همسر شهید علی اندرزگوست که یکی از کتابهای مجموعهای به نام بانوی ماه است و مرتضی سرهنگی و هدایتا... بهبودی این خاطرات را از زبان همسر شهید نوشتهاند. ناشر این کتاب، «کمان» است. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک(کتاب هشتم) کتاب «سردار سرفراز شهید حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو» را منتشر کردهاست. مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم کتاب «حماسه شهید اندرزگو: بر اساس اسناد و خاطرات» را در این باره عرضه کردهاست که این کتابها با استفاده از اسناد مختلف، زندگی مبارزاتی شهید اندرزگو را روایت کردهاند. «چریک تنها»، گروه فرهنگی شهید ابراهیمهادی کتاب حاضر را منتشر کردهاست و این اثر به بازگویی داستانهای خواندنی از زندگی این شهید میپردازد.کتاب «به کی میگن قهرمان؟» از مجموعه کتابهای قهرمانان انقلاب است که در ۱۴ بخش تهیه و تنظیم شده و کودکان و نوجوانان با مطالعه این کتاب با تاریخ ایرانزمین و سرگذشت مردان درخشان آن آشنا میشوند. این کتاب را نرگس آبیار نوشته و انتشارات سوره مهر منتشرش کردهاست. این کتاب روایتی داستانی از زندگی این شهید است و از زبان پسربچهای که پدربزرگش همرزم شهید اندرزگو بودهاست، روایت میشود. کتاب «ستاره شمال» به داستان سفرها و مبارزات شهید اندرزگو و نقش وی در وارد کردن اسلحه به ایران و مبارزه با رژیم پهلوی پرداختهاست. این کتاب را ناهید سلیمانی نوشته و این اثر را هم انتشارات سوره مهر چاپ کردهاست. کتاب « دار بر دوش» نوشته یعقوب توکلی را موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر کرده و رمانی تاریخی درباره زندگی و مبارزات شهید اندرزگوست.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: شهید اندرزگو شهدا مبارزه فدائیان اسلام شهید اندرزگو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۳۹۸۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد
خبرگزاری مهر، گروه استانها-طیبه یوسفی مظاهر: مشتاقانه به دنبال نام ونشانی از او بودم که در میان جستوجو برای یافتن نشانی از خانواده از همان ابتدا جذب عشق بی انتهای یک خواهر به برادر مجاهدش شدم که با گذشت ۴ سال از پر کشیدنش گویی هنوز هم حضور بردار در زندگیش جریان دارد و حس غرور به داشتن برادری چون علی آقا در صدایش موج میزند و با بغض و اشک چشم میگوید من هر لحظه او را احساس میکنم و معجزات بسیاری از ایشان دیدم.
آری علی خاوری جانباز مدافع حرم که در سی سالگی عاشقانه به سوی معبود شتافت ابراهیم هادی نسل ماست که گفتن از همه ویژگیهای او نه در یک خبر و گزارش ما و نه در یک کتاب هیچگاه ممکن نبوده و نیست و ما تنها به قدر ماندن در تاریخ و در حد بضاعت خود ایشان را معرفی میکنیم.
میخواست گمنام بماند ولی تقدیر بر این بود که چراغ راه هدایت ما و نسل ما باشد و بدانیم شهدا دست یافتنی است و اگر در چهل سال پیش ابراهیم هادی وجود داشت امروز هم میشود ابراهیم هادی شد درست مثل علی خاوری.
محور تمام فعالیتهایش نماز بود حتی در سختترین شرایط نمازش را اول وقت میخواند و اگر در وسط جاده بود باید متوقف کرده و نماز ادا کند؛ درست مثل ابراهیم.
در بیمارستان هم که بستری میشد با وجود آنکه تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی برایش بسیار سخت بود ولی وقت اذان که میشد سجاده سبزرنگش را در کنار پنجره گشوده نماز ادا کرده و در خلوت با خدای خود نجوا و به راز و نیاز میپرداخت.
سر شار از صفا و ادب و معنویت بود، متین و با وقار، همیشه به یاد خدا بود و از آن غافل نمیشد و جاذبههای معنوی او باعث جذب مردم و جوانان به دین و معنویت میشد؛ درست مثل ابراهیم.
ابهت خاصی داشت قد و بالایی بلند و محاسن زیبا و بلند و جاذبه چهره اش، مهربانی و چشمهای گیرایش، و حتی محبت کردنش همه را جذب خود میکرد؛ جوان و خوشدل و خوش سیرت و خوش صورت، نورچشمی خانواده و اقوام بود، اصلاً وقتی درونت پاک باشد خدا چهره ات را گیرا میکند که این گیرایی، از نور ایمانی است که در ظاهرت نمایان میشود و میشوی یکی مثل ابراهیم.
شجاعت و یکرنگی از ویژگیهای بارز او بود، بسیجی بود، هیئتی، مسجدی و هم ورزشکار، بدن محکم و تنومندی داشت و به واسطه مرام پهلوانی و قدرت جسمانیاش در ورزش سرآمد و قدرتمند بود درست مثل ابراهیم.
برای جذب جوانان به سوی خدا و دین و اهل بیت علیهم السلام از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد، الگوی خود را شهدا و بخصوص ابراهیم هادی قرار داد، حالا یک استاد و یک الگوی کامل پیدا کرده بود در مسیر ابراهیم قدم برداشت و شد یک ابراهیم دیگر.
عاشق ابراهیم هادی بود، ابراهیم را بهترین الگو برای تمام مردم میدانست بارها کتاب سالم بر ابراهیم را به دوستان هدیه میداد، داستان اذان شهید هادی را برای همه روایت میکرد، اذانی که باعث شده بود دهها نفر به جبهه اسلام گرایش پیدا کنند، سعی میکرد خودش هم مسیر شهید ابراهیم هادی را طی کند.
برای تواضع و خاکی بودن، غیرت و مردانگی و پاکی وجودش شهید ابراهیم هادی را الگو قرار داده بود، میخواست مثل ابراهیم باشد و در مسیرش محکم و استوار...
علی مرد مبارزه در میدانهای سخت نظامی، روشنگری، جهادی، فرهنگی و سیاسی بود و دوستانش لقب «مرد میدان» را برای او برگزیده بودند، همیشه کتاب دعایی همراهش بود که بر روی کتاب عکس رهبری و ابراهیم بود وقتی وارد سپاه شد، روی لباس فرم پاسداریش پیکسل شهید هادی را زده بود.
برای همگان از اخلاص و عشق ابراهیم هادی به خانم فاطمه زهرا (س) سخن میگفت، خودش هم ارادت خاص و ویژهای به مادر سادات داشت، مراسم عقدش هم در روز ولادت خانم فاطمه زهرا (س) در مراز شهید گمنام بود آن هم مراسم امام زمانی پسند؛ تا آنکه با عشق زهرایی، با آغاز ایام فاطمیه در بیمارستان بستری و در شام ولادت خانم فاطمه زهرا (س) پس از تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی عاشقانه به سوی معبود پر کشید.
برای کارهای جهادی پیش قدم بود و آن را توفیق و افتخاری برای خود میدانست، از ظواهر دنیوی فراری بود در کمک به سالمندان و رسیدگی به حال محرومین، نیازمندان و یتیمان و دستگیری جوانان فعال و حساسیت زیادی داشت و برای کمک هر انچه از دستش بر میآمد دریغ نمیکرد درست مثل ابراهیم.
در زندگی خود پیوسته به اسلام و قرآن و اهل بیت، نظام و کشور خدمت میکرد، دواطلبانه به جبهههای حق علیه باطل شتافت و سه سال متوالی به عنوان مدافع حرم خالصانه در دفاع از حرم ال الله و تنها برای رضا خدا مجاهدت کرد تا آنکه در عملیات محرم در سوریه به دلیل جراحت و جانبازی و استنشاق مواد خاص شیمیایی و رادیو اکتیو به سرطان درگیر شد، خوشحال از این بود که تنها با خدا معامله کرده است؛ در روزهای آخر عمر با برکتش در بیمارستان با آنکه تحمل درد را نداشت شال تبرکی حرم حضرت زینب (س) را که بر گردن اندخته بود میبوسید و میگفت ما نوکریمون را برای اربابمان انجام دادیم و حتماً در لحظههای آخر عمر در کنار ارباب بی کفن سربلند بود و دلش از این شاد بود که بی بی زینب (س) را در کنار خود میدید؛ در روی تحت بیمارستان به یکباره از خواب بیدار و به حالت احترام نشست، به سمت قبله خیره شد و میخندید و هیجان زده به خواهر میگفت «خانم زینب (س) اومده بالای سرم «وساعتی بعد پرواز به سوی ابدیت.
اخلاص او در کارها، سبب میشد تا او فقط خدایش را مدنظر قرار دهد، و از آنجا که الگویش را شهید ابراهیم قرار داده بود به دنبال گمنامی بود وشاید برای همین بود که هیچوقت قدمی برای اثبات جانبازی و تشکیل پرونده برنداشت.
حالا زندگی نامه، سیره و منش و خاطرات علی آقا در کتابی با عنوان «مثل ابراهیم» به چاپ رسیده تا به عنوان الگویی مناسب به جامعه امروز معرفی شود.
رضا عنبری نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان و از نویسندگان کتاب «مثل ابراهیم» در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد آخرین اثر خود اظهار کرد: نگارش کتاب مثل ابراهیم از سال ۱۴۰۰ آغاز و پس از گذشت بیش از یک سال کار بر روی کتاب، درست روز میلاد حضرت زهرا (س) کار کتاب به پایان رسید که طی روزهای آینده مراسم رونمایی از کتاب برگزار خواهد شد.
وی در خصوص هدف اصلی از نگارش کتاب با بیان اینکه وظیفه اصلی ما طبق فرمایش مقام معظم رهبری، معرفی شهدا به عنوان الگوی مناسب برای جامعه است، عنوان کرد: با توجه به اینکه علی آقا در هر زمینهای که ما ورود کردیم، چه در حوزه اخلاقی، نظامی، معنویت، شجاعت، تحصیل، ورزش و… سرآمد بوده ما با این کتاب به دنبال این هستیم که یک الگوی درست به جامعه معرفی کنیم همان طور که امام خامنه ای عزیز فرمودند «هر شهیدی یک نماد است که این نمادها میشوند الگو برای جوانان ما؛ سعی کنید چهرهای شهدا را آن چنان که هست برای جوانهای امروز روشن کنید، و این به آنجا منتهی بشود که جوانها بتوانند در بین این چهرههایی که معرّفی شدهاند و نشان داده شدهاند، برای خودشان الگو انتخاب کنند، به آنها دل ببندند و راه آنها را دنبال کنند»
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان به نحوه آشنایی با علی خاوری اشاره و عنوان کرد: زمانی که مشغول به جمع آوری خاطرات کتاب مهمان شام زندگینامه و خاطرات شهید سید میلاد مصطفوی از شهدای مدافع حرم شهرستان بهار بودم، به یک اسم علی خاوری برخوردم و شماره علی آقا را گوشی ذخیره کردم تا سراغ او بروم و خاطرات سید میلاد را از زبان کسی که خودش ذوب در شخصیت سید میلاد بوده بشنوم، اما نمی دانم چرا این توفیق قسمت من نشد.
وی با بیان اینکه در جمع آوری کتاب خاطرات شهید مدافع حرم مجید صانعی نیز مجدد به اسم علی خاوری برخوردم، گفت: مجید همان شهیدی است که وقتی قرار بود علی خاوری برای آوردن مهمات از ساختمان خارج شود، پیش دستی میکند و کمی زودتر از علی بیرون میرود و به همین ترتیب، تقدیر شهادت برای مجید رقم میخورد و درست جلوی چشمان علی، با تیری که بر قلبش اصابت میکند به شهادت میرسد و لذا این بار نیز در جمع آوری خاطرات شهید تصمیم گرفتم به سراغ علی آقا بروم.
عنبری اضافه کرد: متأسفانه این بار نیز توفیق حاصل نشد و در بهمن ماه سال ۱۳۹۹ با شنیدن خبر تلخ پر کشیدن جانباز مدافع حرم علی خاوری بر اثر جراحات جنگی در دفاع از حرم، بسیار متأثر شدم و فهمیدم باز هم از همراهی با یک شهید زنده جا ماندم.
وی به بیان اینکه چند ماه بعد از عروج علی آقا، تصویر زیبایی از ایشان در فضای دیدم و بی درنگ آن را به اشترک گذاشتم، گفت: بعد از ساعتی خانواده علی آقا از من تشکر کرده و چند خاطره خوب از ایشان برایم نوشتند که خاطرات برایم بسیار جالب بود و لذا با معرفی خود درخواست کردم تا اطلاعات بیشتری از زندگی علی آقا برایم ارسال کنند که مورد استقبال خانواده ایشان قرار گرفت و خاطرات بسیاری از این مجاهد بزرگ برای من ارسال کردند و لذا جرقه جمع آوری اطلاعات و نگارش کتاب زندگی نامه ایشان در ذهن من زده شد.
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان در بیان علت نامگذاری کتاب با عنوان «مثل ابراهیم» از عشق و ارادت ویژه این رزمنده مجاهد به شهید ابراهیم هادی و حرکت در مسیر این شهید سخن به میان آورد و توضیح داد: علی آقای خاوری در تمام زندگی خود شهید ابراهیم هادی را الگوی خود قرار داده بود و هر آنچه از ایشان شنیده بود را در زندگی اش پیاده کرده بود به طوری که سیر زندگی ایشان هم همچون ابراهیم بود.
وی با تاکید بر اینکه جانباز مدافع حرم علی خاوری یک ابراهیم برای نسل امروز بود، اظهار کرد: علی خاوری یک ابراهیم هادی دیگری در جامعه امروزی ما میشود و ما هدفمان این است که شهدا را دست یافتی جلوه دهیم و بگوییم اگر ابراهیم هادی در چهل سال پیش و در دهه شصت شهید شده ولی امروز هم میشود ابراهیم هادی شد که نمونه آن علی خاوری است.
عنبری با بیان اینکه علی آقا عاشق ابراهیم هادی بود و این شهید بزرگوار را بهترین الگو برای تمام مردم میدانست ابراز کرد: علی آقا کتاب سلام بر ابراهیم و تقریباً تمام آثار گروه شهید هادی را به دقت مطالعه کرده بود و همواره در تلاش بود تا آنچه را که میخواند در زندگی خود پیاده کند که اینچنین شد و رفته رفته درست مثل ابراهیم شد به طوری که وقتی سیر زندگی علی آقا را مطالعه میکنیم میبینیم که چقدر شبیه ابراهیم هادی بوده و لذا و بر همین اساس اسم کتاب زندگی نامه ایشان به عنوان «مثل ابراهیم» انتخاب شد.
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان اضافه کرد: علی آقا بارها کتاب سلام بر ابراهیم را به دوستان هدیه میداد و افراد را تشویق به خواندن این کتاب میکرد.
وی با بیان اینکه برای نوشتن خاطرات علی آقا به سراغ، خانواده، دوستان و همرزمان شهید رفتم، اضافه کرد: ما در این کتاب، به دنبال خلق اثر ادبی نبوده و نیستم، فقط میخواستم علی خاوری را از زاویه دید و نگاه دیگران روایت کنم و به همین دلیل، سعی در اختصار را در نظر داشتم و به اختصار به سبک و سیره زندگی ایشان در برهههای مختلف پرداختیم.
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان در تبیین بارزترین ویژگیهای اخلاقی ایشان با تاکید بر اینکه این رزمنده مجاهد انسانی مخلص، شجاع، ولایتمدار و… بود، گفت: در سبک زندگی ایشان دغدغهی هدایت جوانان، عشق شدید به شهدا و شهادت، ذوب بودن در اهل بیت و ولایت، احترام خاص به والدین، اهل گریه بودن، معصومیت و شوق به رفتن و رسیدن بسیار به چشم میخورد.
وی با عنوان اینکه علی خاوری در حوزههای جهادی بسیار فعال بود و بیش از ۱۰ سال در قالب اردوهای جهادی در روستای اطراف شهرستان رزن فعالیت داشت، گفت: ایشان در اردوهای جهادی در عرصههای عمرانی، فرهنگی و درمانی بسیار فعال و پویا بودند و در عین حالی که شخصیت بسیار معنوی و خاصی داشتند یک فعال و کنشگر سیاسی و مطالبه گر نیز بودند.
عنبری به بعد سیاسی شخصیت علی خاوری نیز اشاره و توضیح داد: ایشان فردی بسیار شجاع و نترس بودند و با صراحت و تمام قد در برابر مسئولین کم کار میایستادند، در عرصههای سیاسی و راهپیماییها بسیار فعال و همواره در حال جهاد تبیین و روشنگری بودند و بخاطر روشنگریهایش در خصوص فتنه ۸۸ برخی از مسئولین دولت وقت در شهرستان از ایشان گلایه داشتند و او را تحت فشار قرار میدادند.
وی با تاکید بر اینکه نکته به نکته و خط به خط کتاب بسیار آموزنده است، به وصیت نامه علی خاوری اشاره و یادآور شد: علی آقا بسیار وصیت نامه عجیبی دارند که نشان دهنده شخصیت والای ایشان است که ابتدای این وصیت نامه به معرفت و علاقهای که به اهل بیت الله السلام داشتند اشاره دارد و قسمت پایانی وصیت نامه که بسیار زیبا و خواندنی است نشان از ارادت خاص و ویژه ایشان به ولایت و به شخص امام خامنه ای است که میگوید ای کاش جانها در بدن داشتم و در راه ولایت و امام خامنه ای فدا میکردیم و سلام مرا به امام خامنه ای برسانید و بگویید که آرزوی من دیدن چهره مبارک شما از نزدیک بود.
عباس خاوری پدر مجاهد فی سبیل الله علی خاوری در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سوال که چرا این مجاهد فی سبیل الله به دنبال جانبازی در سوریه در نبرد با تکفیریها، اقدامی برای ثبت پرونده جانبازی اش نکرد، بیان کرد: از آن جایی که علی آقا الگوی خود را شهید ابراهیم هادی قرار داده بود و سبک و سیره زندگی خود را بر مبنای سبک زندگی این شهید معز قرار داده بود، همواره به دنبال گمنامی بود و هدفش تنها رضایت پروردگار و انجام تکلیف بود، و لذا هیچ گاه قدمی برای اثبات جانبازی و تشکیل پرونده برنداشت و تنها با خدا معامله کرد.
وی در همین خصوص با بیان خاطرهای عنوان کرد: در روزهای آخر عمر با برکتش که حال مساعدی نداشت با بغض به علی آقا گفتم کاش حداقل پیگیر پرونده جانبازی ات میشدی تا برای ارتقای درجه و دیگر امورات از آن استفاده میکردی ولی ایشان به شال روی دوشش که شال تبرکی حرم حضرت زینب بود اشاره کرد و پاسخ داد درجه من را خانم حضرت زینب و حضرت رقیه دادهاند، مگر من برای ارتقای درجه رفتهام؟ ما برای اربابمان نوکری کردهایم و همین جا بود که وصیت کرد این شال را با خودش دفن کنیم که ما هم به این وصیت ایشان عمل کردیم.
وی با بیان اینکه علی آقا همواره در راه رضای خدا قدم میبرداشت و میخواست کارهایش برای خدا باشد، به ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی ایشان اشاره و تاکید کرد: علی از همان کودکی ویژگیهای شخصیتی خاصی داشت، برای پدر و مادر احترام ویژه ای قائل بود و همواره دست و پای من و مادرش را میبوسید، در ادب و متانت بینظیر و بخاطر مهربانی و اخلاق نیکویش جایگاه خاصی در بین اقوام داشت و همه به ایشان ارادت خاصی داشتند و در همه حال به او احترام میگذاشتند.
وی با بیان اینکه ارتباط من با علی آقا آنچنان نزدیک و صمیمی بود که کمتر کسی باور میکرد ما پدر و پسر باشیم، اضافه کرد: ایشان بسیار شجاع، متواضع، نترس و عاشق شهدا و اهل بیت (ع) بود، به نماز اول وقت و نماز شب بسیار اهمیت میداد، بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت و همواره در کمک به فقرا و نیازمندان در تلاش بود.
وی با اشاره به ولایتمداری این جانباز مدافع حرم با بیان اینکه در وصیت نامه خود تاکید کرده بود که دوست ندارم در تشییع جنازه من کسی که ذرهای با ولایت و جمهوری اسلامی زاویه و مشکل دارد شرکت کند، خاطر نشان کرد: ایشان وصیت کرده که در تشییع جنازه ام پرچم آمریکا و اسرائیل را آتش بزنید تا همگان بدانند که من تابع ولایت فقیه و ضد آمریکا هستم که طبق وصیت ایشان در زمان تشییع پیکر پاکش ابتدا تابوت علی را از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد کردیم و بعد پرچمها را به دست مادر علی آقا دادیم و ایشان با صلابت خاصی که داشتند، پرچم استکبار را در تشییع پیکر تنها پسرش آتش زدند.
محمدمهدی کوروش مقصود همرزم علی خاوری نیز در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به زمان آشنایی خود با ایشان عنوان کرد: برای اولین بار که سال ۹۴ به سوریه اعزام شدیم با ایشان آشنا شدم و در عملیات محرم در کنار هم بودیم.
وی با بیان اینکه علی آقا فردی بسیار متواضع بود، اخلاص و کار جهادی را دو ویژگی بارز ایشان دانست و تاکید کرد: شجاعت، ادب و متانت در برابر فرماندهان و سایر نیروها، خوش اخلاقی، خوش رویی و پای کار بودن از دیگر خصوصیات اخلاقی علی آقا بود.
همرزم علی خاوری با ابراز اینکه ایشان عاشق شهدا بود و همواره خادمی شهدا را میکرد، گفت: مهمترین دغدغه ایشان خدمت به اسلام و ولایت فقیه بود و همواره آرزوی شهادت میکرد.
وی با اشاره به مجاهدتهای خالصانه علی خاوری در سوریه و جبهه مقاومت یادآور شد: اکثر رزمندگان و مدافعان حرم همدان در عملیات محرم شیمیایی شدند و ریههایشان درگیر شد که علی آقا هم در این عملیات بود که درگیر شد و به سبب همین جراحات جنگی درد و رنج بسیاری را متحمل شد به طوری که وقتی در بیمارستان بستری بود به ملاقات ایشان رفتم گفت «دیگر تحمل ندارم خسته شدم دعا کن بروم» و سه روز بعد آسمانی شد.
درود خدا بر علی خاوری و همه مجاهدان فی سبیل الله
کد خبر 6096583